حضرت عشق

حضرت عشق ، بفرما ! که دلم خانه ی توست

حضرت عشق

حضرت عشق ، بفرما ! که دلم خانه ی توست

مترسک


مترسک :

پیامی برایت دارم :


وقتی که نمیشود رفت...همین یک پا هم اضافیست...!

میشه پرنده باشی، اما رها نباشی

میشه دلت ،بگیره ،اسیرِ غصه ها شی

 

حالا که آسمونم ،دنیای تازه ایی نیست

اون وقت، یه جا بشینی، محو گذشته ها شی

 

ترسیده باشی از کوچ، اوجو ندیده باشی

واسه یه مشتِ دونه ،اهلی آدما شی

 

تو سایه ها بمونی، درگیرِ سایه ها شی

مفهوم زندگی رو، از یاد برده باشی

 

دلت بخواد دوباره، از تهِ دل بخونی

از ترس ریزشِ اشک ،غمگین و بی صدا شی